به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد...

ساخت وبلاگ
گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد... " src="https://miyanali.com/patch2image.php?patch=usr/pesarebaba-ASLI/gal246.jpg&874323470" alt=" به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد... " width="500" height="500"/>
ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد

اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد

عاشقی چیست؟به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد  


برچسب‌ها: دلنوشته های خسته, شعر در مورد گرفتار, شعر های فاضل نظری, عکس نوشته های بلک کینگ مرا می‌بینی (:...
ما را در سایت مرا می‌بینی (: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : beyademan بازدید : 209 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 8:28